آرمین جونی آرمین جونی ، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره

❤ پسمل مامی ❤

توپ قلقلی من

وایییییییی همین چند دقیقه پیش بود که 4-5 تا قل پشت هم زدی منم ذوق مرگ شدمممممممم 12:30 شب 29/9/91
30 آذر 1391

یک سال گذشت !

٢٤ آذر بود که رفتم تو دستشویی و دو تا خط قرمز رو بی بی چکم دیدم و چنان شوکه شده بودم که نفسم در نمیومد. و همچین روزی بود که برای اولین بار صدای قلبتو شنیدم و اون حس عجیب تمام وجودمو فرا گرفت اولین سونوگرافی رو همچین روزی رفتم ٢٦ آذر و دیگه اطمینان داشتم که تو وجودمی اسمتو گذاشته بودیم امبریو یک سال گذشت و الان کنارمی هنوزم باورم نمیشه انگار دیروز بود که نشسته بودم گریه میکردم و خودمم نمیدونستم چرا هزار تا فکر از سرم میگذشت...  یعنی سالمه ؟ یعنی زنده به دنیا میاد ؟ یعنی میتونم به دنیا بیارمش ؟ یعنی میتونم این ٩ ماه رو بگذرونم.... وای که چقدر اون روزها با اون استرس هاش و حالت تهوع هاش شیرین بود کاش بیشتر میتون...
26 آذر 1391

پسملک من چهار ماهش شد❤

.: آرمین جان تا این لحظه ، 4 ماه و 1 روز و 2 ساعت و 11 دقیقه و 20 ثانیه سن دارد .:  کارایی که یاد گرفتی : غلتیدن ، فقط به یک سمت البته  گرفتن اشیاء در دست قهقه زدن در آوردن انواع صداها از جمله با ، ما ، انواع ق غ  تف بازی همراه با بووووووووووووووو کفتن مامان جون آقایی شدی واسه خودت و اما واکسن : صبح رفتیم بهداشت و تو طبق معمول که اینجور موقع ها 10 برابر خوشگل تر میشی اینقدر ناز شده بودی که نگو منتظر نشستیم تا نوبتمون بشه صدای  نی نی های دیگه که بخاطر واکسن جیغ میزدن میومد و من به بابایی میگفتم بریم نمیخوام بچم اینجوری بشه تا اینکه نوبتمون شد و اول قد و وزن و دور سرتو گرفتن ماشاالله مامان رکورد ز...
20 آذر 1391

اولین قهقه و غلتیدن

سلام مرد من دیگه واسه خودت اقایییی شدیها بعضی وقتا نگات میکنم میگم کی اینقدر بزرگ شدی چند روزی میشه که وقتی یه وری میذارمت سریع می غلتی و من کلیییییی ذوق مرگ میشم امروزم بابا داشت باهات بازی میکرد و تو قهقه میزدی طوری که شیکمت بالا پایین میشد راستی ولکسن هم تو راهههههه ووووووییییی اصلا نمیخوام بهش فکر کنم قرار به زودی دوربین بخرم و باهاش کلی عکسهای خوشگل ازت بگیرم  میام تو وبت میزارم ایشالا ...
3 آذر 1391
1